بازگشت
مصائب خانواده ایرانی
دنبال عکسی بودم که نمادی از مصائب خانواده به خصوص خانواده ایرانی باشه تا درباره خانواده درمانی بنویسم. رسیدم به این عکس از فروغ فرخزاد، پرویز شاپور و فرزندشون کامیار.
قبلن درباره این عکس فروغ اینطور نوشته بودم که اگر به گذشته بر می گشتم و می تونستم چیزی رو تغییر بدم کاری می کردم که این سه نفر هنوز در کنار هم باشن.
اما در مورد خانواده درمانی، میشه گفت که خانواده درمانی به نگاه و رویکردی اشاره داره که در نظر می گیره هر فرد در سیستم های بزرگتری مانند خانواده قرار داره و سنجش و مداخله رو با این نگاه پیش می بره.
در رویکردهای مبتنی بر خانواده درمانی، درمانگر فعال تر از رویکردهایی مانند روانکاوی هست و همه اونها رنگ و بویی سیستمی دارن.
رویکرد مورد علاقه خود من در خانواده درمانی، رویکرد ساختی مینوچین هست که بیشتر حول تعاملات اعضای خانواده ست و مفاهیمی مانند مرزها، سلسله مراتب قدرت و مثلث سازی رو شامل میشه. (کنار خانواده درمانی، استفاده از نظریه دلبستگی و روابط شی می تونه تکمیل کننده باشه.)
تا حدی ناامیدکننده و تا حدی امیدوارانه ست که میشه گفت خانواده و والدین (مراقبت کننده اصلی ما)، کودکی و نوجوانی ما و انتخاب ما برای ازدواج و رابطه عواملی قوی و تعیین کننده در آینده و سلامت روان ما هستن.
از دیدی فرهنگی و بین نسلی میشه الگوهای ناکارآمد و مشکلات متداولی رو در خانواده های ایرانی دید که از نسلی به نسل دیگه دست به دست دارن می چرخن و حلقه های بی پایانی از مصائب رو شکل می دن.
گویا این الگوها همچون ارثیه های نادیدنی هستن که به ما می رسن. جالب اینکه ما حتی وقتی سعی می کنیم نقطه مخالف این الگوها باشیم هم به گونه ای تحت تاثیرشون هستیم و در بند اونا.
به عنوان یک فرد اگر روایت سالمی از خانواده برای خودمون نداریم کارمون سخت تره؟ بله سخت تره ولی غیر ممکن نیست و میشه ابزار و روزنه هایی در زندگی هر کدوم از ما پیدا بشن که سمت سلامت روان رو سنگین تر کنن. قابل ذکره که لزوم و البته فایده ای نداره که مثل یک قربانی ادامه بدیم یا بیشتر خودمون رو تخریب کنیم.
به عنوان والدین هم اگر احساس می کنیم مشکلاتی هست، می شه گفت که خوشبختانه والدگری قابل آموزش و پس قابل بهبوده. همچنین در برهه های مختلف سنی فرزندان فرصت هایی برای ترمیم هست.