بازگشت
زمان مطالعه : ۲ دقیقه و ۵۹ ثانیه
چرا دنبال درمان افسردگیم نمیرم و دنیا تو ذهنم چه شکلیه؟

آنچه میخوانید :
افسردگی فقط یه حس غمگینی ساده نیست؛ یه حالتیه که میتونه همه زندگیتو تحت تأثیر قرار بده، از فکرات گرفته تا نگرشت به دنیا. خیلی وقتا ممکنه حتی نخوای دنبال درمان بری، چون یه سری افکار جلوتو میگیرن. تو این مطلب، میخوام درباره این حرف بزنم که چه افکاری باعث میشه دنبال درمان افسردگی نریم، چه سؤالاتی تو ذهنمون میاد و دنیای ذهنیمون چه شکلی میشه. اگه میخوای علائم افسردگی رو دقیقتر بشناسی، میتونی مطلب قبلی منو از اینجا بخونی.
چه افکاری باعث میشه دنبال درمان افسردگی نریم؟
وقتی افسردهای، یه سری فکرا میتونه جلوی کمک گرفتنتو بگیره:
- "این فقط یه دورهست، خودم خوب میشم": خیلیها فکر میکنن افسردگیشون یه چیز موقته و خودش خوب میشه، ولی افسردگی اغلب نیاز به کمک حرفهای داره.
- "اگه به کسی بگم، قضاوت میشم": ترس از قضاوت یا انگ زدن باعث میشه خیلیها درباره حالشون حرف نزنن و دنبال درمان نرن.
- "من ارزششو ندارم": افسردگی میتونه حس بیارزشی بهت بده و باعث بشه فکر کنی لیاقت بهبودی رو نداری.
- "درمان فایده نداره": ممکنه فکر کنی هیچ چیزی نمیتونه حالت رو بهتر کنه، برای همین حتی امتحانشم نکنی.
- "روانشناس قبلی درکم نکرد": ممکنه تجربه خوبی از مراجعه به روانشناس نداشتی و همین باعث شده دست از جست و جو برای راه حل برداری. حق داری بتونی از خدمات مناسبی استفاده کنی و حس کنی درک شدی و اگر به جست و جو ادامه بدی شانس بیشتری داری.
چه سؤالاتی تو ذهنمون میاد؟
افسردگی میتونه ذهنتو پر از سؤالات سخت و منفی کنه که جواب دادن بهشون برات سخت باشه:
- "چرا نمیتونم مثل بقیه خوشحال باشم؟" این سؤال باعث میشه خودتو با بقیه مقایسه کنی و حس کنی یه جای کارت میلنگه.
- "فایده زندگی کردن چیه؟" ممکنه حس کنی زندگیت هیچ معنایی نداره و این سؤال مدام تو ذهنت بچرخه.
- "چرا هیچی خوشحالم نمیکنه؟" حتی چیزایی که قبلاً دوست داشتی، مثل یه فیلم یا یه غذای مورد علاقه، ممکنه دیگه جذابیتی برات نداشته باشه.
- "اگه همیشه همینجوری بمونم چی؟" ترس از اینکه این حال بد هیچ وقت تموم نشه، میتونه ذهنتو مشغول کنه.
دنیا تو ذهنمون چه شکلی میشه؟
وقتی افسردهای، انگار دنیا از پشت یه لنز خاکستری دیده میشه:
- همهچیز بیرنگ و بیمعنیه: یه روز قشنگ بهاری ممکنه برات فرقی با یه روز بارونی غمانگیز نداشته باشه. دنیا انگار رنگشو از دست داده.
- همهچیز سنگین و کند به نظر میاد: حتی کارای ساده مثل جواب دادن به یه پیام یا بلند شدن از تخت میتونه مثل یه کوه بزرگ به نظر بیاد.
- حس تنهایی عمیق: حتی اگه دوروبرت پر از آدم باشه، ممکنه حس کنی هیچ کس واقعاً درکت نمیکنه و تنهایی.
- فکرای منفی بیوقفه: ذهنت پر از فکرای منفی میشه، مثل "من به هیچ دردی نمیخورم" یا "همهچیز تقصیر منه"، و انگار نمیتونی جلوی این فکرا رو بگیری.
چطور با این افکار و حالات مقابله کنیم؟
برای اینکه بتونی از این چرخه منفی بیرون بیای، این چند تا راهکارو امتحان کن:
- به خودت یادآوری کن که این حال تقصیر تو نیست: افسردگی یه بیماریه، نه یه انتخاب. به خودت سخت نگیر و قبول کن که این حال به خاطر یه سری عوامل مثل تغییرات شیمیایی تو مغزت یا فشارهای زندگیه.
- یه کار کوچیک که دوست داری بکن: یه کار خیلی ساده که قبلاً بهت حس خوبی میداد انتخاب کن، مثل گوش دادن به یه آهنگ یا قدم زدن تو پارک. این کار میتونه یه کم حالتو بهتر کنه.
- فکرای منفی رو به چالش بکش: وقتی فکر میکنی "من خوب نمیشم"، از خودت بپرس "آیا این واقعاً درسته؟" یا "قبلاً وقتایی بوده که حالم بهتر شده؟" این کار میتونه بهت کمک کنه فکراتو یه کم تغییر بدی.
- با یه دوست حرف بزن: اگه نمیتونی مستقیم به مشاور بری، با یه دوست یا یکی از خانوادت حرف بزن. حتی یه گپ کوتاه میتونه بهت حس بهتری بده.
- یه قدم کوچیک برای کمک گرفتن بردار: راهای قبلی موقتی هستن اگر می خوای برای بلند مدت یه کاری انجام بدی مراجعه به یه روانشناس می تونه اولین قدم باشه. می دونم که ممکنه واست خیلی سخت باشه و براش انگیزه نداشته باشی. این تصمیمی هست که خودت باید بگیری. اگر خواستی فقط کافیه از اینجا بهم پیام بدی تا درباره ش صحبت کنیم.